هستیهستی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
سپهرسپهر، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

هستی دختر مامان و بابا

سفر به سنندج

سلام .از تاریخ 8تیر تا 15 یه سفر رفتیم کردستان البته با خاله ساراو ساحل و عمو مجید.بعد هم رفتیم تهران خونه دایی رضا.اینم عکساش اونجا رفتیم دریاچه زریبار و جاهای دیدنی سنندج .بعد اون هم رفتیم همدان غار علیصدر.جاتون خالی هستی حسابی بهش خوش گذشت و به قول خودش آب بازی کرد ...
24 تير 1392

شب سخت هستی

سلام.هستی جان دیشب شب سختی روداشت.بخاطر اینکه مامانش از شیر گرفته اش.تا صبح بیچاره بچه ناله میکرد و شیر میخواست .ولی چاره ای نیست باید تحمل کنه.آخه وقتی شیر میخوره دیگه از غذا خوردن خبری نیست و این منو خیلی نگران میکنه.فقط از خدا میخوام به هستی من تحمل بده و کمکش کنه .امروز 6/4/92بردمش بهداشت.اونجابهم گفتن که 12کیلوو 600گرمه.400گرم تاوزن نرمال کم داره باید خیلی بهش برسم تاوزنش خوب بشه.دختر گلم ایشالا زودتر بتونی فراموش کنی و حالت بهتر شه ...
6 تير 1392

دنیا دنیا شادی

   دیروز با بابایی رفتیم برا هستی کلی بادکنک و شرشره گرفتیم  تا امروز براش یه جشن تولد حسابی بگیریم .تازه کیک هم سفارش دادیم. هستی خیلی خوشحال بود و کلی ذوق کرد.ایشالا همیشه لبت خندون باشه عزیزم   ...
30 خرداد 1392

بدون عنوان

        این چندمین تولد توست؟ و چندمین انبساط مجدد کائنات؟ این جندمین بارخلقت است؟ و چندمین انفجار سکوت؟ چندمین لبخند آفرینش؟ خورشید را چندمین بار است که میبینی؟ و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟ و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟ چندمین دم!؟ چندمین آن!؟ آه که تو چقدر خوشبختی! و جهان چه پرغوغاست …… که دومین تولد تو را جشن میگیرد ...
30 خرداد 1392

تولد تولد تولدت مبارک

کاش میتونستم تمام خوشی های دنیار و بهت بدم   کاش میتونستم تمام غمهای دنیارو پاک کنم   کاش میتونستم بهترین ها رو بهت بدم   کاش میتونستم ......   ...
30 خرداد 1392